تولد شش سالگی
از روزی که صدایت در وجودم طنین انداز شد شتاب تبیدن قلبم فزونی یافت امروز ثانیه ها نام تو را فریاد میزنند و من اوج عشق خود را در پستوی زمان حس نمیکنم تولدت مبارک باران عزیزم تولدت مبارک عشقم الان ساعت تقریبا 4 صبحه و خواستم که در اولین ساعات روز تولدت وبلاگت رو آپ کنم، امروز قرار بود که تولدت رو خیلی ساده و سه نفره برگزار کنیم و از اونجایی که برنامه ریزی های من حرف نداره یک تولد پر ماجرا و جالب داشتی و البته منم کلی سوپرایزت کردم و این میزان به حدی و که از ذوقت گریه ت گرفت قربون اون دلت برم که انقدر برای خودت هیجان درست میکنی. من صبح که شما خواب بودی رفتم هم برات کادو خریدم و هم...
نویسنده :
samira
3:11