سلام بر دختر عزیزم که دیگه به سن تکلیف رسیده از وقتی فهمیدی که به سن تکلیف رسیدی همش نگرانی که من دیگه بزرگ شدم و دوست نداری که بزرگ بشی .دیشب که گریه میکردی که من دیگه بزرگ شدم و بچه مهدیه جون که الان تو شکمشه اگه اون بشه نه سالش من هیجده سالم میشه.نمیدونم این چه چیزی هست که افتاده به فکرت ... یه چیزی هم که هست خرید کردنه ..که حتما باید بریم بیرون و یه چیزی بخری .به قول خودت دست خودتم نیست باید بخری .مثلا دیروز گفتی من باید برم یه چیز بخرم و یه دست بلوز شلوار پسرونه خریدی.آخه علاقه زیاد به لباسای پسرونه داری به قول خودت چین چینی و گل گلی و صورتی دوست نداری.الان من سر کارم و شما هم مدرسه هستی عشقم این از عکسای جشن تکلیف...