ع عید 1393
عیدت مبارک دخترم امیدوارم که همیشه سلامت باشی و لبا ی خوشگلت همیشه خندون
امسال قرار نبود هفت سین بچینم ولی وقتی دیدم خیلی علاقه داری در آخرین لحظات فقط به خاطر دختر گلم رفتم وسایلش رو خریدم اینقدر ذوق کردی که خدا میدونه تازه شبم میخواستی پیش هفت سینت بخوابی
ما برای اولین بار سال تحویل رفتیم خونه با با جون بعد اومدیم خونه آقاجان و شما هم کلی با فاطمه ترقه بازی کردی البته اینو بگم که همچنان از ترقه میترسی امسال سال تحویل ساعت 8.5 شب بود و شما هم موقع سال تحویل کلی تعجب کرده بودی چون خیلی منتظر بودی عید بشه وقتی بهت گفتم باران اینم از عید دیدی بالاخره عید شد تنها چیزی که توی قیافت میشد بخونی این بود که این همه عیدی که می گفتن این بود
امسال هم با همه خوبی ها و بدیها گذشت و رفت و این عمر ما که داره میگذره باران عزیزم امیدوارم روزی که بزرگ بشی و خاطرات رو بخونی بفهمی که دنیا خیلی زودتر از اون چیزی که فکر کنی میگذره پس قدر روزای عمرت رو بدون و از اون به بهتر ین شکل استفاده کن کاش بفهمی که این حرفا شعار نیست . در هر صورت دوست دارم بدونی که منو با با خیلی دوستت داریم امیدوارم که همیشه از زندگیت لذت ببری .عاشقتم زیییییییییییییییییییییییییییاد