شعر مهدکودک
هنگام سحر زنبور عسل گل را از شادی میکند بغل
شیره گلها کاسه بلور صبحانه خوب برای زنبور
بابال ظریف میپرد هرسو عسل میسازد داخل کندو
خا نه اش دارد هزارتااتاق هر گوشه آن تمیزبراق
هر صبح روشن در فصل بهار می بینیداورا گرم کارو کار
باران جان این شعر اولین شعری بود که توی مهد یاد گرفتی اول که خیلی دوست داشتی بری مهد ولی بعدش به خاطر این که اونجا غذا میخوردی دیگه نرفتی چون عادت کردی که من بهت غذا بدم به امید روزی که خودت غذا بخوری
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی