باران منباران من، تا این لحظه: 14 سال و 9 ماه و 8 روز سن داره

باران عشق زندگی

من مامان باران اینجا خاطرات شیرین کودکشو ثبت می‌کنم به امید روزی که از دیدنشون لذت ببره

این روزها

1393/6/14 15:45
نویسنده : samira
730 بازدید
اشتراک گذاری

سلام بر دخترک عزیز خودم 

این روزها زیاد پارک نمیریم بیشتر خونه هستیم یا تلوزیون نگاه میکنی یانقاشی میکشی ...

هفته پیش بردیمت دندون پزشکی و چهار تا از دندونات رو درست کردیم و بقیه اش رو گذاشتیم تا یه استراحتی بکنی  روز اول خیلی دوست داشتی و لحظه شماری میکردی تا نوبت بشه ولی وقتی خانم دکتر کارش تموم شد و از مطب اومدی بیرون کلی گریه کردی و گفتی که دیگه نمیری و جلسه بعد به زور جایزه بردیمت و البته کلی هم بچه هایی که اومده بودن دندوناشون رو درست کنند، ترسوندی که یه آمپول بزرگ براتون میزنندوخیلی ترس دارهخنده

دیروز با خاله فرشته ومانی رفتید سینما فیلم شهر موشها و کلی هم خوشت اومده بود و امروز گیر داده بودی که دوباره میخوام برم سینما

با گوشی بابا شطرنج بازی میکردید  میگفتی بابا بیا باهم دوست شیم همدیگه رو نزنیم بعد خودت مهره های بابا رو میزدی (شطرنجی که روی گوشی بابا هست حرکتای مهره ها که به کدوم سمته رو نشون میده). اصلا کلا زرنگی و تقلب میکنی توی هر بازی ،تازه به شطرنج هم میگی (چرکنج)

چهارشنبه برای اولین بار بردمت استخر اولش خیلی ترسیده بودی و تا وارد شدیم گفتی خانم من6سالمه آخه شنیده بودی که بچه های کوچیک تر رو راه نمیدن میخواستی که نزارند بیای توی استخر ، خلاصه با هر ترفندی که بود بعد از یک ربع، بردمت توی آب ،خیلی زیاد خوشت اومد طوری که دیگه به زور از آب بیرونت آوردم 

 راستی کم کم داریم به اول مهر نزدیک میشم ،دیگه از این به بعد اول مهر برای ما شورو حالی داره 

عاشق این متنم..................

 

اگر فرصت داشتم فرزندم رادوباره بزرگ كنم به جاى اين كه دائماً انگشت اشاره‌ام را به سوى او بگيرم آن را در رنگ فرو مى‌بردم و همراه با او نقاشى مى‌كردم به جاى اين كه دائم كارهايش را تصحيح كنم با او ارتباط برقرار مى‌كردم به جاى اين كه دائم به ساعت نگاه كنم به او نگاه مى‌كردم سعى مى‌كردم كمتر بدانم و بيشتر توجه كنم بيشتر با او دوچرخه‌سوارى مى‌كردم و بادبادك‌هاى بيشترى را همراه با او به هوا مى‌فرستادم از جدى بازى كردن دست بر مى‌داشتم و جداً بازى مى‌كردم در چمنزارهاى بيشترى مى‌دويدم و به ستارگان بيشترى خيره مى شدم بيشتر بغلش مى‌كردم و كمتر سقلمه‌اش مى‌زدم به جاى اين كه به او سخت بگيرم سخت تأييدش مى‌كردم اول اعتماد به نفس‌اش را مى‌ساختم و بعد خانه‌اش را كمتر درباره عشق به قدرت با او حرف مى‌زدم و بيشتر درباره قدرت عشق 
 
 

چند تا عکس هست از حال و هوای این روزها که میزارم         ادامه مطلب

 

 

 اشترانکوه白雪姫★ のデコメ絵文字 白雪姫★ のデコメ絵文字


ااین ناخنهارو عمه مهری به مناسبت روز دختر کادو بهت داد و اینقدر خوشحال شدی که، آخه خیلی دوست داری که ناخن هات بلند باشه.......وقتی از چیری خوشحال میشی میگی yes

اینجاهم از دندون پزشکی برگشتیم منم برای اینکه بهونه نگیری و حواست رو پرت کنم چسبوندم برات میبینی که به زور می خندیخطاهنوز ناراحتی


اینم عروسی ملایر با عروس خانوما ی کوچولو

 

اینجا هم پریا جون عروست کردهHonami.デコメ のデコメ絵文字

 

پسندها (17)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (18)

مامان جون
14 شهریور 93 18:14
من که همیشه عاشق کارا و عکسای باران جونم ایشالله که هرچی زودتر همه دندوناتو درس کنی و دیگه دندون خراب نداشته باشی
samira
پاسخ
شما خیلی محبت دارید
مهسا خانوم
14 شهریور 93 19:26
وای باران عزیزم چقده خوشملی شمااااااا میدوستم زیـــــــــــــــاد
samira
پاسخ
ما هم شما رو میدوسیم
مامان مهدیه
14 شهریور 93 20:31
ای بابا اخمشو ببین چه ناخنهایی داری سمیرا جون میتونم بدونم اهل کجا هستید؟
samira
پاسخ
مامان نازیتا جون ما اراکی هستیم
مامان روژینا
15 شهریور 93 10:01
قربون دخملی نازم بشم که اینقد از دندون پزشکی ترسیدهخوب ترسم داره خداییش جیگرم می خواد در آینده قهرمان مسابقات چرکنج المپیک بشه خووووووچقد ناناس میشی عزیزم با این ناخن هااخمتم خوردنیهبوس برای عروس کوچولوی خاله
samira
پاسخ
مرسی دوست خوبم
مامان النا
15 شهریور 93 11:47
عروس کوچولو خیلی خوشگل شدی عزیزم. ناخونات هم خیلی خوشگله. همیشه به گردش عزیزم. متنی هم که نوشتی خیلی قشنگه خانومی.
samira
پاسخ
مرررررررررررررررررسی مامن النا جون
مامان سمانه
15 شهریور 93 12:16
سلام عزیزم بچه ها بیشتر با آمپول مشکل دارن ناخوناتم مبارک عزیزم عکسای خیلی قشنگی ازش گرفتین عکساش خیلی خوب بودن باران جونمو حتما ببوس
samira
پاسخ
دقیقا آمپول دندون پزشکی هم شکلش وحشناکه ممنونم عزیزم
مامان روژینا
18 شهریور 93 8:29
samira
پاسخ
دکترناصری
18 شهریور 93 11:57
باسلام ماشالا خدا بهتون ببخشه عکسهای زیبایی در وبلاگ گذاشتین .قشنگه ومطالب جالب. من هم وبلاگ مشاوره خانواده وکودکان پزشکی دارم خوشحال میشم تشریف بیاورید ونظرخودتان را بفرمایید مطالب وبلاگ منرا بادقت مطالعه کنید هرچیزی که درمورد کودکان وارتباط زوجین باید رعایت شود است
samira
پاسخ
اتی مامان
18 شهریور 93 19:03
آخی عزیزم ترسیدی از دندون پزشکیمنم یه جورایی می ترسمماشالله بهعروسک خاله که اینقدر نازو بانمکه
samira
پاسخ
راستش خاله جون از شما چه پنهون خودم هم میترسم
مامان آنیسا
20 شهریور 93 8:53
آخه وروجک خانم مگه چقدر شکلات خوردی که دندونات خراب شدن ؟ مطلب جالبی بود خاله جون
samira
پاسخ
مامان آنیسا جون مشکل ما اینه که باران زیادم اهل شکلات خوردن نیست
مامان آنیسا
20 شهریور 93 8:54
ماشالا چقدر ناز شده این عروس خانم زیبا
samira
پاسخ
مامان قند عسلا
23 شهریور 93 22:52
قربونت برم خوشکل مو طلایی خاله .ماشالا بین اونایی که لباس عروس پوشیدن و خوشکل کردن تکی خاله جون .ساناز جون تورو خدا اسپند یادت نره
samira
پاسخ
مرسی شما خیلی لطف دارید فریبا جون من سمیرا هستم عزیزم
مهسا خانوم
24 شهریور 93 14:09
سلام خاله جون. بارانم خوبه؟؟ راستش نظری که دادین خوب به دستم نرسیده. نصفه نصفه اومده بود. میشه بیایید دوباره همون نظرو بدین؟؟
samira
پاسخ
سلاااام اومدم
مهسا خانوم
25 شهریور 93 13:53
سلام. خوبین؟؟؟؟؟؟؟ باران جون خوبی؟؟؟؟؟؟ هرروز میا اهنگ وبتونو گوش میدم.خیلی قشنگه.از کجا دانلود کردین؟
samira
پاسخ
سلام عزیزم شما خوبید راستش یادم نیست از کجا دانلود کردم
مامان نگار
26 شهریور 93 8:25
راستي كجاي ملاير عروسي بوديد .ما 8و9و10 شهريور ملاير عروسي بوديم .كاش همديگرو ديده بوديم
samira
پاسخ
ما خود ملایر بودیم بهتون خبر دادم ولی متاسفانه نبودیدمنم خیلی دوست داشتم شما رو ببینم
کبریا جون
29 شهریور 93 22:15
خیلی خوشگل شدی
samira
پاسخ
چشمات خوشگل میبینه
مامان منصوره
31 شهریور 93 13:01
سلام اولین تجربه ی استخرت رو تبریک میگم خاله جونم انشاالله دیگه دندونات خراب نشن عزیزم همیشه به عروسی انشاالله
samira
پاسخ
مررررسی منصوره جون
مامان مهلا
16 مهر 93 13:14
هم متنی که راجع به رابطه با بچه ها رو گذاشته بودی خیلی جالبه هم عکسا عکسات حرف نداره باران جون
samira
پاسخ