این روزها
سلام بر دخترک عزیز خودم
این روزها زیاد پارک نمیریم بیشتر خونه هستیم یا تلوزیون نگاه میکنی یانقاشی میکشی ...
هفته پیش بردیمت دندون پزشکی و چهار تا از دندونات رو درست کردیم و بقیه اش رو گذاشتیم تا یه استراحتی بکنی روز اول خیلی دوست داشتی و لحظه شماری میکردی تا نوبت بشه ولی وقتی خانم دکتر کارش تموم شد و از مطب اومدی بیرون کلی گریه کردی و گفتی که دیگه نمیری و جلسه بعد به زور جایزه بردیمت و البته کلی هم بچه هایی که اومده بودن دندوناشون رو درست کنند، ترسوندی که یه آمپول بزرگ براتون میزنندوخیلی ترس داره
دیروز با خاله فرشته ومانی رفتید سینما فیلم شهر موشها و کلی هم خوشت اومده بود و امروز گیر داده بودی که دوباره میخوام برم سینما
با گوشی بابا شطرنج بازی میکردید میگفتی بابا بیا باهم دوست شیم همدیگه رو نزنیم بعد خودت مهره های بابا رو میزدی (شطرنجی که روی گوشی بابا هست حرکتای مهره ها که به کدوم سمته رو نشون میده). اصلا کلا زرنگی و تقلب میکنی توی هر بازی ،تازه به شطرنج هم میگی (چرکنج)
چهارشنبه برای اولین بار بردمت استخر اولش خیلی ترسیده بودی و تا وارد شدیم گفتی خانم من6سالمه آخه شنیده بودی که بچه های کوچیک تر رو راه نمیدن میخواستی که نزارند بیای توی استخر ، خلاصه با هر ترفندی که بود بعد از یک ربع، بردمت توی آب ،خیلی زیاد خوشت اومد طوری که دیگه به زور از آب بیرونت آوردم
راستی کم کم داریم به اول مهر نزدیک میشم ،دیگه از این به بعد اول مهر برای ما شورو حالی داره
عاشق این متنم..................
چند تا عکس هست از حال و هوای این روزها که میزارم ادامه مطلب
اشترانکوه
ااین ناخنهارو عمه مهری به مناسبت روز دختر کادو بهت داد و اینقدر خوشحال شدی که، آخه خیلی دوست داری که ناخن هات بلند باشه.......وقتی از چیری خوشحال میشی میگی yes
اینجاهم از دندون پزشکی برگشتیم منم برای اینکه بهونه نگیری و حواست رو پرت کنم چسبوندم برات میبینی که به زور می خندیهنوز ناراحتی
اینم عروسی ملایر با عروس خانوما ی کوچولو
اینجا هم پریا جون عروست کرده