نقاشی
باران جان این روزها هوا حسابی گرمه و حوصلت حسابی توی خونه سر میره البته اگر بتونم توی خونه نگه دارمت چون میری بیرون و با دوستات دو چرخه بازی میکنی و البته یه روز در میون هم میری ژیمناستیک شبا هم همش پارکی تا دیر وقت میمونیم ولی هنوز هم وقتی میخوایم برگردیم با گریه های وحشتناکت روبرو میشیم چون دوست نداری بری خونه
اصلا با توی خونه موندن مشکل داری البته میدونم که حق داری............. امروز از کلاس ژیمناستیک که برگشتیم طبق معمول رفتیم پارک. عزیزم چه ورزشکاری نشستی
واما............
دختر گلم بعضی وقتا هنرمند هم میشیو وسایل نقاشیت رو میاری و مشغول میشی
برای دیدنشون برو به ادامه مطلب
این نقاشی رو با برگ درخت و ماکارونی و برای کشیدن باب اسفنجی از قالب صابون استفاده کردی
بچه که بودیم بهمون میگفتد خونه بکش یه خونه میکشیدیم با دو تا پنجره وسط یه جای پر از گل و درخت ولی شما یه خونه کشیدی با یک عالمه پنجره و به قول خودت چند طبقه هست. خدا شکر که حداقل رنگش سبز هست.حداقل آلودگی هوا فقط توی نقاشی های شما بی تاثیر بودهوگرنه تاثیرش رو هم جا میبینیما
امروز داشتی برنامه کودک میدیدی داشتند در مورد جنگ غزه صحبت میکردن زود رفتی دفترت رو آوردی گفتی میخوام بنویسم ای شالله جنگ تموم شه و بعد نقاشی یه بچه که خونی شده کشیدی پاینش