روزهای گرم تابستان
سلام بر بی نظیرترین موجود دنیا
این روز ها هوا حسابی گرمه و مجبوریم که بیشتر طول روز رو بمونیم خونه و غروب و یا شب میریم بیرون البته کلاس کاراته هم یه روز در میون میری . فعلا که راضی هستی و از این که میری کاراته خوشحالی . حالا ببینیم تا بعد چی پیش میاد
شبها دیر میخوابی و از اون طرف هم تا لنگ ظهر میخوابی خلاصه روزها، همین طور پشت سر هم میگذره.این روزها هم ماه رمضونه و خیلی طولانی و سخت
و همین طور مسابقات والیبال که هنوزم بیننده پرو پا قرصش هستی و منتظری که ایران ببره و به قول خودت بریم خرم ،(خرم خیابونی هست که مردم اراک برای ابراز شادی میرند اونجا )
وهمچنانم به همون حس ناسیونالیستی که قبلا بهت گفته بودم ، میگی که ایرانی نیستی و جدیدا که میگی از قطب شمال اومدی ، و وقتی که از دست من و بابا ناراحتی میگی چرا آخه من از کشورم اومدم پیش شما ( البته بعضی مواقع با گریه و خیلی جدی)
دیروز واکسن شش سالگیت رو زدیم ،خیلی خانوم بودی .اصلا گریه نکردی ولی جای واکسنت هنوز درد میکنه و نمیتونی دستت رو تکون بدی و همه کارات رو یه دستی انجام میدی.
این عکسا مربوط میشه به وقتی که با عمو حسن اینا رفته بودیم بیرون و خیلی بهت خوش گذشت چون دو تا همبازی داشتی و کلی هم باهاشون ،آب بازی کردی اونم توی هوایی به این گرمی که خیلی میچسبه.
ادامه مطلب