باران منباران من، تا این لحظه: 14 سال و 9 ماه و 1 روز سن داره

باران عشق زندگی

من مامان باران اینجا خاطرات شیرین کودکشو ثبت می‌کنم به امید روزی که از دیدنشون لذت ببره

مانی وباران

امروز مانی اومد خونمون و کلی با هم بازی کر دیدالبته اولش قهر ودعوا کردید و من درست یک ساعت داشتم بین شما وساطت می کردم که دعواتون شدید نشه ولی بعدش حسابی بازی کردید وخندیدید ...
14 دی 1392

کویر

اینجا کویرمیقان هست،خیلی جای قشنگی، امروزآمدیم به پرنده ها غذا بدیم،ولی انقدردور بودندکه نتونستیم بریم پیششون،هوا هم تقریبا خوب بود و شما هم به قول خودت کلی کیف کردی،روی کویر کلا یخ بود وخواستی که با،بابابری روی یخا ولی هر جا بابا پا گذاشت یخاشکست و رفت توی آب البته خوب شد بغل بابا بودی و گرنه یخ میزدی وبه بابا میگفتی بابا ماشالله سنگین بودی یخا شکست ، در آخر هم با کلی گل برگشتیم خونه. ...
8 دی 1392

باران دوست داره کوچولو بشه

باران خوبم سلام الان ساعت حدود ده شب و شما داری موبایل بازی میکنی اخه عاشق موبایل بازی کردنی و هر موبایلی که بهت بدن سریع باهاش کار میکنی . البته بنده هم تلاش های زیادی کردم تا این عادت رو ترک بدم اما موفق نشدم این روزا ٬ روزای خیلی سردی هست و ما زیاد از خونه بیرون نمیایم وشما هم حسابی حوصلت سر میره .چند روز پیش فیلم تولد یک سالگیت رو برات گذاشتم انقدر گریه کردی که من میخوام دوباره کوچولو بشم .قرررررررررررربونت بشم   البته به غیراز این هر موقع روژان رو  هم میبینی هوس کوچیک شدن میزنه سرت  ...
7 دی 1392

باب اسفنجی

       سلام شبت بخیر   چون الان خوابیدی البته  طبق معمول به زور .امروز به آرزوت  رسیدی  چون رفتیم بیرون وباب اسفنجی رودیدی انقدر خوشحال  شدی که   قربونت برم.......خوابهای خوب خوب ببینی ...
7 دی 1392

شب یلدا

  باران جان         ان شالله روی گلت به سرخی انار ،لبت به خندونی پسته       وزندگیت به شیرینی هندونه     وع مرت به بلندی شب یلدا باشه ،یلدات مبارک     ...
6 دی 1392

خستگی

چند روزه که میری کلاس زبان امروز به من میگفتی مامان ریاضی مون خیلی سخته فدات بشم که خیلی دوست داری بری مدرسه .انقدر هم خسته بودی که روی مبل خوابت برد ...
6 دی 1392

کارت بنزین

سلام عشق کوچولوی من ، الان ساعت 7 شب است وشما تازه از خواب بیدار شدی و خواب الو داری با کارت بنزینت بازی  میکنی  میدونی آ خه  یه یک ماهی است  که وسیله بازیت شده  کارت بنزین وکارتهای بانکی  البته مرتب هم گمشون میکنی و من باید بگردم دنبالشون  امروز داشتی واسه من یه قصه تعریف میکردی با این مضمون که هکی بود هکی نبود یه احمدی نژادی بود .......بقیه اش رو بعدا  بهت میگم   قربونت برم که قصه هات هم سیاسی شده .البته این رو هم بگم که برای انتخابات ریاست جمهوری هم خیلی فعال بود و عکس اقای روحانی رو میگرفتی دستت و میگفتی به یوحانی یی بدید. الانم کارت بنزینت رو گذاشتی تو یه روسری ومیگی میخوام برم مسا...
28 آذر 1392