روزهای آخر سال
سلام بر دختر عزیزم
کم کم سال 94 داره تمو م میشه. وهمه در تهیه تدارک عید هستن.منم بالاخره تونستم تنبلیم رو بزار کنا ر،و سری به وبلاگت بزنم . الان یه ساعتی میشه از مدرسه اومدی و پیش من نشستی و البته کلی هم کمکم کردی تا بتونم عکسای جدیدت و جدا کنم .
چندهفته پیش کارنامه هاتون رو دادن و به قول خودت شاگرد اول شدی و ،وقتی ام که اومدم سراغت کلی شوق .
و ذوق داشتی ، امیدوارم که همیشه شاهد موفقیت هات باشم عزیزم.
کلاس کاراته رو همچنان میری و چند روز پیشم مسابقه داشتی ولی باختی که چند تا علت داشت ، یکی این که اول بارت بود که توی مسابقه شرکت کرده بودی دوم اینکه حریفت ازت بزر گتر بود ، که البته با تمام اینا چیزی از ارزش های تو کم نمیشه
علاقه زیادت برای راه رفتن کنار خبابون
تولد تینا از بچه های کاراته ،توی کلاس
مهمونی عروس خانما
و کارنامه و لوح تقدیر دختر گلم
و در آخرم یه عکس از کوچولویات ،که خاله فرشته چند شب پیش برام فرستاد