♥مادریم را دوست دارم♥
♥♥♥♥من یک مادرم.....♥♥♥♥
خیلی وقته که دیگه لباسای قبلم اندازم نیست.
اما....از اینکه میبینم فرزندم روز به روز با بزرگ شدنش لباساش دیگه اندازش نیست حس خیلی خوبی دارم.
چاق شدم و اندامم دیگه مثل قبل نیست.... اما وقتی فرزندم رو نگاه میکنم وقدوبالاشو میبینم کلی ذوق میکنم.
خیلی وقته که دیگه وقت نمیکنم آرایش کنم...امااز اینکه تمام وقتم صرف رسیدگی به فرزندم میشه یه جورای خاصی خوشحالم.
خیلی وقته نتونستم غذا را تا وقتی که گرمه و لذت داره بخورم....اما وقتی فرزندم شیرشو بامیل میخوره وتموم میشه انگارخوشمزه ترین غذاهای دنیا رو خوردم.
خیلی وقته که نتونستم کتابهای مورد علاقمو بخونم....اماوقتی با عشق با فرزندم حرف میزنمو اون به چشمانم زل میزنه زیباترین متن های عاشقانه رو تو عمق نگاهش میخونم.
خیلی وقته....
خیلی وقته....
خیلی وقته....
همه این خیلی وقته هارو با یک لبخندکودکم عوض نمیکنم .
دلم ضعف میرود برای دنیای مادری،دنیایکه متعلق به خودت نیستی ،همه جا حضور کسی را احساس میکنی که انقدربی پناه است که آغوش تو آرامش میکند.
آنقدر کوچک است که دستهای تو هدایتش میکند،انقدرضیعف است که شیره جان تو پرورشش میدهد .
مادری را دوست دارم......
هرچند که خودم را در آیینه نبینینم.
آن زن خسته...ژولیده و کم خواب در قاب آیینه را تنها وقتی میشناسم که دستهای فرشته ای به گردنم گره میخورد
و با خنده از من میخواهد که عکسی دو نفره بگیریم و انوقت هست که من زیبا میشوم و زیباترین ژست دو نفره را در قاب آیینه حک میکنم .
مادریم را دوست دارم ....